معنی تاج پرست در لغت نامه دهخدا

پادشاه دوستدار تاج. خواهندۀ تاج. تاج خواه. رجوع بهمین کلمه شود:، پیر تخت آزمای تاج پرست، تاج بنهاد وزیر تخت نشست.، نظامی

معنی تاج پرست در فرهنگ لغت هوشیار

دوستدارتاج خواهنده تاج تاج خواه، پادشاه سلطان

معنی تاج پرست - جستجوی لغت در جدول جو

تاج پرست(اَ قَ)

لغت نامه دهخدا

تاج پرست

فرهنگ لغت هوشیار

تن پرست

تن پرور، تنبل، خوش گذران

فرهنگ فارسی عمید

تن پرست

(لِ ثَ وی یَ)

تن پرور و کاهل و بیکارو بیعار و کسی که به ناز و نعمت خود را پروراند. (ناظم الاطباء). تن پرور. تن آسای. (آنندراج) :
آنچه میدانند ماتم تن پرستان شورهاست
دار نخل دیگران ورایت منصور ماست.
صائب (ازآنندراج).
، شهوتی و تنبل. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

تاج رسل

(جِ رُ سُ)

کنایه از رسول اکرم ص:
جمله رسل بردرش مفلس طالب زکوه
او شده تاج رسل تاجر صاحب نصاب.
خاقانی

لغت نامه دهخدا

مال پرست

(خُ)

بندۀ سیم و زر. (آنندراج). پرستنده و خواهان مال و ثروت و مالدوست و بخیل. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

گنج پرست

(چَ فُ)

که گنج پرستد و دوستدار گنج. عاشق گنج. گنج دوست:
لرزلرزان چو دزد گنج پرست
در کمرگاه او کشیدم دست.
نظامی

لغت نامه دهخدا

ماه پرست

(خَ نِ)

پرستندۀ ماه. کسی که ماه یعنی قمر را پرستد و بندگی آن کند، کنایه از عاشق. (آنندراج)

لغت نامه دهخدا

راه پرست

(خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)

که با راه انسی و آشنایی دارد. که پیوسته ملازم راه است. که با راه رفتن پیوند همیشگی دارد:
حالی انگشتری گشاد ز دست
داد تا برد پیک راه پرست.
نظامی

لغت نامه دهخدا

شاه پرست

(اَ شَ)

پرستندۀ شاه. که شاه پرستد. شاهدوست:
من از این شغل درکشیدم دست
نیستم شاه بلکه شاه پرست.
نظامی

لغت نامه دهخدا

خاج پرستی

(پَ رَ)

صلیب پرستی. مسیحیت. رجوع به صلیب و صلیب پرست شود

لغت نامه دهخدا

خاک پرست

(تَ دَ / دِ)

پرستندۀ خاک. کنایه از کسی است که دوستدار امر بیمقدار است. آنکه دل به هیچ بندد. آنکه دل بر جهان بندد:
دلا جهان همه باد است و خلق خاک پرست
نه آتشم که فروزی بباد رخسارم.
خاقانی.
که ز نامحرمان خاک پرست
می نماید که شخصی اینجا هست.
نظامی

لغت نامه دهخدا

بان پرست

(فُ لَ دَ / دِ)

در زبان سنسکریت، گوشه نشین و زاهد را گویند. (آنندراج). منزوی. تارک دنیا. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

خاج پرست

(دَ / دِ)

صلیب پرست. پرستندۀخاج. ترسا. صلیبی. عیسوی. مسیحی. عیسائی. چلیپاپرست. یکی از اهل تثلیث. رجوع به صلیب و صلیب پرست شود

لغت نامه دهخدا